رویای خاموش

 

تنهايي ام را به باد مينويسم

مي ايستد

به كوه مي نويسم

وپيش ازآن كه بشكند راه مي افتم

گفتم: چيزي بگو نگاه كردي

اما نگاه كردي وحرفي براي نگفتن داشتي

ونگاه كردي

من اگر مي دانستم اين آخرين است

جاده ها را مي بستم

كوه را كدامين باد از جاي مي كند؟

چشم را كدامين جاده؟

وكوه را كدامين باد...؟

 


نوشته شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:تنهايي ام را,ساعت 18:52 توسط سارا| |


Power By: LoxBlog.Com